سلامی به گرمی آفتاب
                               به دوستانی چون مهتاب

امیدوارم که حالتون مثل من عالی باشه.

امروز ۱۹ اسفند من ۱۹ ساله شدم وخیلی خوشحالم.

در اینجا از تمامی دوستانی که لطف کردند و تولدم را تبریک گفتند صمیمانه تشکر میکنم.

ایام به کامتان. 

خلوت دل


ای نسیم سحر آرامگاه یار کجاست؟
منزل آن عاشق کش عیار کجاست؟
شب تار است و ره وادی ایمن در پیش
آتش طور کجاست وعده دیدار کجاست؟

هر که آمد به جهان نقش خرابی دارد
در خرابات نپرسند که هشیار کجاست؟
آنکس است اهل بشارت که اشارت دادند
نکته ها هست بسی محرم اسرار کجاست؟

هر سر موی مرا با تو هزاران کار است
ما کجا ئیم و نصیحتگر بی کار کجاست؟
عاشق خسته  زدرد وغم هجران تو سوخت
خود نپرسی که آن عاشق غمخوار کجاست؟

عقل دیوانه شد آن سلسله مشکین کو؟
دل زما گوشه گرفت ابروی دلدار کجاست؟

باده ومطرب وگل جمله مهیاست ولی
عشق بی یار مهنا نبود یار کجاست؟

دلم از صومعه وصحبت شیخ است ملول
یار ترسا بچه کو؟ خانه خمار کجاست؟
حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج
فکر معقول بفرما گل بی خار کجاست؟

تسلیت



بار دیگر زمین لرزید وعده ای از هموطنانمان در زرند کرمان
 جان ومال خود را از دست دادند.

بازماندگان این فاجعه هولناک ما را در غم
 خود شریک بدانند.

عشق باید باشد
تا دلی ازشادی... بال وپر باز کند
تا که مرغک بر شاخ
نغمه شور وشعف ساز کند
عشق باید باشد
تا که آواز قناری
به دلت بنشیند
تا نفسهای زمین
گرم شود
وتو انگیزه بودن باشی
و تو انگیزه کامل گشتن
عشق باید باشد
تا زمین رنگ حلاوت گیرد
عشق را با تبر رنگ و ریا
این چنین خسته و بی جان نکنید
با ریاکاری و تزویر و دروغ
خیرگی با دل انسان نکنید
کافر عشق شدن نامردیست
عشق را دست به دامان نکنید.
                                                             پروین وجدانی