بی تو ای دوست ...

بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم

همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم

شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم،

شدم آن عاشق دیوانه که بودم 

 ***

در نهانخانه ی جانم گل یاد تو درخشید

باغ صد خاطره خندید

عطر صد خاطره پیچید

 ***

یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم

پرگشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم

ساعتی بر لب آن جوی نشستیم

تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت

من همه محو تماشای نگاهت

 ***

آسمان صاف و شب آرام

بخت خندان و زمان رام

خوشه ماه فرو ریخته در آب

شاخه ها دست برآورده به مهتاب

شب و صحرا و گل و سنگ

همه دل داده به آواز شباهنگ

 ***

یادم آید : تو به من گفتی :

از این عشق حذر کن!

لحظه ای چند بر این آب نظر کن

آب ، آئینه عشق گذران است

تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است

باش فردا ،‌ که دلت با دگران است!

تا فراموش کنی، چندی از این شهر سفر کن!

 ***

با تو گفتم :‌

"حذر از عشق؟

ندانم!

سفر از پیش تو؟‌

هرگز نتوانم!

روز اول که دل من به تمنای تو پر زد

چون کبوتر لب بام تو نشستم،

تو به من سنگ زدی من نه رمیدم، نه گسستم"

باز گفتم که: " تو صیادی و من آهوی دشتم

تا به دام تو درافتم، همه جا گشتم و گشتم

حذر از عشق ندانم

سفر از پیش تو هرگز نتوانم، نتوانم...!

 ***

اشکی ازشاخه فرو ریخت

مرغ شب ناله ی تلخی زد و بگریخت!

اشک در چشم تو لرزید

ماه بر عشق تو خندید،

یادم آید که از تو جوابی نشنیدم

پای در دامن اندوه کشیدم

نگسستم ، نرمیدم

 

رفت در ظلمت غم، آن شب و شب های دگر هم

نه گرفتی دگر از عاشق آزرده  خبر هم

نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم!

بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم!

نشان از عاشقی

طی زمان کن ای فلک ، مژده‌ی وصل یار را پاره‌ای از میان ببر این شب انتظار را
شد به گمان دیدنی، عمر تمام و ، من همان چشم به ره نشانده‌ام جان امیدوار را
هم تو مگر پیاله‌ای، بخشی از آن می کهن ور نه شراب دیگری نشکند این خمار را
شد ز تو زهر خوردنم مایه‌ی رشک عالمی بسکه به ذوق می‌کشم این می ناگوار را
نیم شرر ز عشق بس تا ز زمین عافیت دود بر آسمان رسد خرمن اعتبار را
وحشی اگر تو عاشقی کو نفس تورا اثر هست نشانه‌ای دگر سینه‌ی داغدار را

قبل از اینکه دیگران ما را بسنجند ، خود را بسنجیم .

پسر کوچکی وارد مغازه ای شد، جعبه نوشابه را به سمت تلفن هل داد و بر روی جعبه رفت تا دستش به دکمه های تلفن برسد و شروع کرد به گرفتن شماره.

مغازه دار متوجه پسر بود و به مکالماتش گوش می داد.

پسرک پرسید: خانم، می توانم خواهش کنم کوتاه کردن چمن های حیاط خانه تان را به من بسپارید؟

زن پاسخ داد: کسی هست که این کار را برایم انجام می دهد !

پسرک گفت: خانم، من این کار را با نصف قیمتی که او می دهد انجام خواهم داد .

زن در جوابش گفت که از کار این فرد کاملا راضی است.

پسرک بیشتر اصرار کرد و پیشنهاد داد: خانم، من پیاده رو و جدول جلوی خانه را هم برایتان جارو می کنم. در این صورت شما در یکشنبه زیباترین چمن را در کل شهر خواهید داشت.

مجددا زن پاسخش منفی بود.

پسرک در حالی که لبخندی بر لب داشت، گوشی را گذاشت.

مغازه دار که به صحبت های او گوش داده بود به سمتش رفت و گفت: پسر…، از رفتارت خوشم آمد؛ به خاطر اینکه روحیه خاص و خوبی داری دوست دارم کاری به تو بدهم.

پسر جواب داد: نه ممنون، من فقط داشتم عملکردم را می سنجیدم. من همان کسی هستم که برای این خانم کار می کند.

آیا ما هم میتوانیم چنین خود ارزیابی از کار خود داشته باشیم؟

از حق خود دفاع کنید!

این عنوان مقاله ایست که آقای محمد حسین کردونی در ویژه نامه کلیک این هفته روزنامه جام جم نوشته است، دیدم خالی از لطف نیست که به عنوان یک پست قرار بگیرد.

از حق خود دفاع کنید!!!

یکی از ناامید کننده ترین دیدگاههایی که یک برنامه نویس وب دارد ،سروکله زدن با مشتری است و بین برنامه نویسان تحت وب این جمله زیاد شنیده می شود :همه چیز این برنامه نویس خوب است جز ارتباط با مشتریش...

این بخش از کسب و کار وب (مدیریت مشتری ها ) زیر چتر مدیریت پروژه می افتد؛اما گاهی اوقات بخصوص در ایران –که کار گروهی بخه ندرت انجام می شود-هر برنامه نویس وبی باید در مورد مدیریت مشتری ها اطلاعاتی داشته باشد.بیایید مفاهیم اساسی را یکبار دیگر مرور کنیم:

1)مشتری کیست؟

مشتری می تواند یک شخص حقیقی(شرکت)باشد که شما برایشان نرم افزار می نویسید،مشتری می تواند یکی از بخش های دیگر از شرکت شما و یا حتی مدیر بالا دست شما باشد.در هر حال یا باید بدانید که چطور از پس مشتریان بر بیایید یا زندگی طولانی و پردردسری را به عنوان برنامه نویس سپری خواهید کرد.

2)این داستان را آویزه گوش خود کنید.(اگر تا به حال با آن رو نشده اید!)

با هر برنامه نویسی صحبت کنیم ، بیشترشان در دورانی از زندگی قصد کنار گذاشتن برنامه نویسی را داشتند.

این شرایط دیوانه کننده وقتی رخ می دهد که مشتری طی هر جلسه درخواست جدیدی می دهد،این ملا قات ها آنقدر ادامه پیدا می کند ،انگار که سبد درخواست های مشتری هیچ گاه تمامی نخواهد داشت.بنابراین برنامه نویس از ملاقات حضوری مشتری پرهیز می کند.

این اضافات که هر سری مشتری به برنامه نویس می دهد،همان درخواست تغییر است و متاسفانه بیشتر ما نمی توانیم آن طور که باید اوضاع را کنترل کنیم.

خلاصه مطلب به این صورت می شود که :

-مشتری درخواست تغییری می دهد که در قرار داد نبوده است.

- مشتری انتظار دارد که این تغییرات بدون هیچ هزینه اضافه ای انجام پذیرد.

- مشتری انتظار دارد که پروژه در همان تاریخ توافق به پایان برسد،حتی اگر یک عالمه چیز جدید درخواست داده باشد.

- شما کم کم از شغل تان بیزار می شوید چون کار آنطور که باید پیش نمی رود و همه شما را مقصر می دانند!

3) برنامه نویسان باید بتوانند از حقوق خود دفاع کنند!

تمام این مشکلات از یک جا نشات می گیرند و آن روش شما در مدیریت انتظارات مشتری است.شما (به عنوان برنامه نویس) باید ابتدای کار به طور کامل صادق باشید،بدانید که اوضاع پروژه قرار است چطور پیش برود .

همه چیز را روی کاغذ بیاورید

یادتان باشد که تمام پارامتر های کاری که باید انجام دهید را روی کاغذ بیاورید و همه ی افراد مرتبط با پروژه را وادار به امضا و تائید بکنید و به هر کس یک رونوشت از آن را بدهید.

فراموش نکنید که در این توافق نامه ذکر کنید که هر تغییری در پروژه باعث تغییر نرخ آن و همچنین زمان اتمام کار می شود.بدین ترتیب اگر مشتری بخواهد درخواست جدیدی بدهدیا درخواست قبلی خود را تغییر دهد،دراین صورت قیمت تغییر خواهد کرد و زمان تحویل نرم افزار عقب می افتد،به این ترتیب می توانید زمان تاخیر افتاده را توجیه کنید .

قرار داد قبل از شروع کار

تمام کاغذ بازی ها باید قبل از نوشتن حتی یک خط کد انجام شود.اگر  شما فقط نقش برنامه نویس را در شرکت دارید مطمئن باشید که این مسائل قبلا انجام شده است.

بیشتر مواقع اگر شما ارتباط کاری تان با مشتری بر مبنا آنچه که در قرار داد آمده است ،در همان ابتدای انجام پروژه مشخص کنید، در این صورت هم مشتریان به شما و روند اجرای پروژه احترام بیشتری می گذارند.همچنین درخواست های تغییر به خاطر درک مشتری از روند کارکرد شما بر روی پروژه ،به سادگی داده نمی شود.

اگر باوجود همه ی اینها مشتری ساز خودش را می زند، بهتر است که برگه ی قرار داد را نشان اش بدهید.

4) همیشه مواظب باشید!

اگر این کار ها را نکنید برنامه نویسی می شود دندان عقل شلی که مزه خونابه را همیشه در دهانتان باقی می گذارد.